
حجت الاسلام سیدکاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران و از خطبای خوشنام کشور در مراسم عزاداری سیدالشهدا علیه السلام در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی، در شب یازدهم محرم سال جاری، نکات قابل توجهی را مستند به آیات قرآن کریم بیان كرد که با توجه به شرایط جاری کشور و مسائل پیش آمده حول موضوع استعفای وزیر اطلاعات و ابقای ایشان، بازخوانی این سخنان خالی از لطف نخواهد بود.
به گزارش رجانیوز، حجت الاسلام صدیقی در این سخنان با اشاره به آیه شریفه "فلما ازاغوا ازاغ الله قلوبهم"، تبيين كرد كه هر كس از خط خدا و ولي خدا زاويه گرفت، خداوند او را گرفتار انحراف ميكند.
اعوذبالله السميع العليم من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمدالله والصلاه علی خاتم الانبیاء طبيب نفوسنا شفیع ذنوبنا نبی الرحمه ابالقاسم محمد و آله المعصومین سیما مولانا كهف الحصيب بقيهالله الاعظم ارواحنا فداه و عجلالله فرجه و سهلالله مخرجه و رزقنا الله رويته و صحبته و نصرته و دعائه و رأفته و رضاه و لعن علي اعدائهم اجمعين.
و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لا يبصرون بها و لهم اذان لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل
ایام شهادت جانگداز خامس اسرار کساء سید جوانهای بهشت، زینت عرش خدا، حضرت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین و قربانیان مسلخ عشق کربلا را به محضر شریف آقایمان، قطب و قلب عالم، امام زمان(عج) و نایب بزرگوار آن عزیز سفرکرده و به همه شما دلدادگان تسلیت عرض میکنم.
مطلبی را که با عنایتِ خودشان مناسب است در اطرافش تأمل و صحبت شود، این است که چطور میشود، واضحاتی در جامعه تحت پردهها قرار بگیرد و فوق آنچه که فكر بشر میتواند تصور کند، دگرگونیها، تحولات و تغییرات در بشر ببینند. یکی از واضحات در جهان اسلام "طهارت"، "قداست" و "ولایت" برای پیغمبر و چهار نور پاکی است که مجموعاً "خمسهي طیبه" نامیده میشود، آیه مباهله در شأن اينها نازل شده است.
سرّ آیه تطهیر در شأن خمسه طیبه علیهم السلام
امام حسین(ع) در کودکی و در آیینه وحی به عنوان حجت خدا بر خلایق معرفی شده است، به عنوان پسر پیغمبر، خداوند برایش شناسنامه صادر کرده است و در مصاف با باطل او را کسی معرفی کرده است، که نور او ریشه باطل را میخشکاند، اگر آن ظلمت به جنگ نور بیاید چیزی از او باقی نمیماند، این آیه تطهیر خیلی اسرار آمیز است. "إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" این طهارت طهارتی نیست که در حیطه کار ماست. ما مأموریم که خودمان را پاکیزه نگه داریم، کفر، شرک "انما المشرکون نجس" شرک و انواع آن نجس و پلید است. انسان نباید شرک عملی داشته باشد، شرک اخلاقی و فکری نداشته باشد. ریا شرک خفی است و اینها انسان را آلوده می کند و ما باید از اینها پرهیز کنیم و اگر مبتلا هستیم باید خودمان را شستشو بدهیم، ولی این طهارتی که خداوند با "انما" فرموده است و مستند به مشیت قاطع خودش کرده است.در کنار آیه ای در سوره مبارکه "هل اتي" "و سقاهم ربهم شراباً و طهورا"، خدا اگر اراده کند عنصری را نورش کند ذوب در ذات خودش کند مغایرت را از او بگیرد و او را آئينه تمام نمای خودش بکند و به هیچ جهت و جنبه ای برای او جزء خدا نمایی نگذارد، به او یک جامی می دهد از محبت و معرفت خودش كه با سرکشیدن این جام دیگر هیچ چیزی ازاو باقی نمی ماند.
"فلما تجلي ربه للجبل جعله دكا و خر موسي صعقا" یک جلوه کوچکی خدا بر کوه کرد كه اين جلوه در حد يك كوه بود، هم اثری کوه باقی نماند و هم منظری و ناظری باقی نماند. منظر موسی که کوه بود و آن کوه، زندگی انسان است؛ آنچه برای حضرت موسی مهم بود و به نظر بزرگ می آمد، اثری از او او باقی نگذاشت و اگر منظر را از انسان بگیرند ولی نظر را از ما نگیرند هنوز علت باقی است.
خداوند مرحوم آيتالله بهاءالدینی را رحمت کند، ایشان تأکید داشتند که آدم کاری کند که مبدأ میلش عوض بشود، تا تمایل در انسان هست کشش در انسان هست، انسان دائما در خودش با جنگ است آدم متکبر و مغرور، یک جاهایی هم می خواهد کوتاه بیاید ولی نمیتواند و اصلا ظرفیتش را ندارد، اصلا نمیتواند انتقاد بشنود و اصلا نمیتواند کسی را کنار خودش بداند خیلی بزرگ شده است این با نصیحت و موعظه درست نمیشود، باید یک تحولی در او به وجود بیاید، خدا بت وجودش را بشکند و عجز و فقر و ناتوانی و بیچارگی خودش را لمس کند، آن وقت دیگر نمی تواند خودش را بگیرد.
از گدا چون گدایی نیاید/ وز گدا پادشاهی نشاید، مگر فقر محض چه دارد که حالا این دو سه روزه ای که امام حسین علیه السلام فرمودند اگر سه چیز نبود این بشر چه میشد یکی فقر است و یکی بیماری و سومی مرگ. این آدمی که یک ویروس کوچک این قدر او را تحت فشارش قرار میدهد و گاهی گریه میکند، یک آدم متشخصی از درد به خودش میپیچد، يا یک کسی که با یک ورشکستگی در به در می شود و نمی تواند سرش را بالا بیاورد، یا این همه مرگهاي ناگهانی که بشر ملاحظه میکند میفهمد که هیچکاره است و با این همه اينقدر غرور دارد و روی خودش حساب میكند. خداوند در قرآن به انسان می گوید چرا به گذشتگان نگاه نمی کنید، آن ها قدرتشان بیشتر از شما بود، ما با آن ها چه کار کردیم، مگر شما می مانید؟ مگر شما چیزی دارید؟
آفت غرور برای کسی که مقام دنیا به او رو میآورد
گفتن اینها آسان است، ولی در عمل وقتی شما جوانان رییس میشوید، وزیر میشوید، وقتی مقام بالا پیدا می کنید و اطراف شما شلوغ میشود، آن وقت احساسی به شما دست می دهد و خیلی هم دوست دارید همه را داشته باشید و خودتان را هم در خط نگه دارید ولی باد وزیده است و دماغ انسان را پر کرده است و دیگر هم نمیشود کنترلش کرد و نمیشود نگه داشت اما وقتی منظر را از انسان بگیرند آن چیزی که انسان نگاه می کند، هر آنچه دیده بیند دل کند یاد. بعد هم چیزی نداشته باشد نگاه کند چرا نگاه میکنی تا دلت برود چرا چشمت خیره میشود به زرق و برق دنیا تا مضطرب شوی و آرزو پیدا کنی؛ اینها چرکی است که میآید و می رود، دنیا خیلی زود گذر است، ریاستش، سلطنتش و جوانیاش، تا انسان سرش را برگرداند میبیند که موهایش سفید شده است و فرصتها را از دست داده است. خیلی از کارها را می توانسته انجام دهد ولی جامانده است، هیچ کاری نمی تواند انجام دهد.
این جا در مورد حضرت موسی هم همینطور است. چون درک کرد آن مسئله را که نباید کوه را ببیند، کوه از بین رفت و چیزی از آن باقی نماند و هم موسی را به حالت "صعقا" درآمد. تا آن موقع کوه را می دید و حالا ما را می بیند کسی که او را ببیند سردرد پیدا میکند و از خودش بی خود میشود و دیگر خودی ندارد، بیخود شدن یعنی خود را از دست دادن، خود را باختن.
در مورد اهل بیت عصمت و طهارت این ها از خدا درخواست نکردند "رب ارنی انظر الیک" خدا خودش اینها را آینه جمال قرار داده است، و یک جامی به خودشان داده است که با سرکشیدن و نوش جان کردن آن جام اساسا چیزی برایشان باقی نمانده است، اینها جزء خدا چیزی در وجودشان نیست جزء رضای خدا "و من الناس مَن يشري نفسه ابتغاء مرضات الله" اصلا لزومی نیست که با او معامله کند چه چیزی دارد که به خدا بدهد فرد باشد یا جامعه، این شعارها و پندها سر سوزنی در واقعیت اشخاص تأثیری ندارد و همه گذراست.
خوشا به حال کسی که خدا دارد، خوشا به حال کسی که رفیق خداست و انیسش خداست، یاورش خداست، ظهیرش خداست؛ خدایش رحمت کند مرحوم آیتالله بهجت را، ایشان در ذکرهای خودش می گفت یا هادي یعنی وقتی به اشخاص نگاه میکرد "یا ستار"، در ما چه میدید که میگفت یا ستار؟ اگر خودش بود میگفت: "یا هادی" او اگر کسی را ببرد خوب می برد. "والذین جاهدوا فینا لنهدينهم سبلنا و ان الله مع المحسنین"
خوب! امام حسین علیه السلام را که خدا طاهرش کرده است، مطهر است نه طاهر. مخلِص با مخلَص فرق دارد. یک کسی خودش جان میکند و یک مراتبی از اخلاص گیرش میآید، در زندگیاش چند کار هم توانسته برای خدا انجام دهد، ولی یک کسی را خود خدا هر چیزی داشت از او گرفته؛ " الهی خذ لنفسک من نفسی ما یخلصها" من را بگیر و خودت را در من بگذار، در وجود من خودت را بگذار و نورت را قرار بده، جلوهات را بگذار تا دیگر "من" نباشد، این من خیلی بد است و این من دین و دنیای انسان را بر باد میدهد، امام حسین علیه السلام اصلا "من" نداشت، امام حسین علیه السلام، آیینه بود و هر کس حسین را می دید خدا را می دید، در روز عاشورا کسی که امام حسین علیه السلام را زیارت کند، خدا را در عرش زیارت کرده است، امام حسین علیه السلام سایه خداست، اسم اعظم حق تعالی است و مردم احترام حضرت رسول را به امام حسین علیه السلام و همه آنها احترام به امام حسین علیه السلام احترام به خدا میدانند. پیامبر خدا از روی منبر وقتی امام حسین علیه السلام می آمد، پیغمبری که روی منبر نشسته است با آن متانت و وقار اجتماعی و با این همن پروانه ها و عشاقی که چشم دوخته اند به لب های پیغمبر گویا پیغمبر خدا سراسیمه می شد و پله های منبر را یکی پس از دیگری در مینوردید و میرفت حسین علیه السلام را در آغوش میگرفت و می آورد بر روی منبر و بر روی زانویش مینشاند، اگر امام حسین علیه السلام چیزی به جزء جلوه خداوند بود مگر چیزی حواس پیغمبر را در نماز پرت میکند، حضرت رسول همیشه در حال خلسه و صعده بود، هیچگاه به جز خدا ندیده بود.
وقتی امام حسین علیه السلام روی دوشش میآمد و سجده را طولانی میکرد تا نمازگذارها فکر میکردند که جبرییل نازل شده است، وحی نازل شده است و بعد که میپرسیدند یا رسول الله شما در نماز جماعت این قدر مردم را معطل نمیکردید، چه شد که سجده تان این قدر طولانی شد، می فرمودند که حسین علیه السلام بر روی شانههایم بود، این قدر معطل کردم تا خودش پایین بیاید.
این حسین علیه السلام نور خداست و جلوه حق تعالی است و حالا من در مصادیق آن نمیخواهم سخن بگویم که اساسا در عالم اشباح و علل حضرت سید الشهدا علیه السلام جزء وسایط فیض است، ولی در همین عالم آیه مباهله و تطهیر، آیه مودت و سوره هل أتي در مورد اینها نازل شده است و این را خاص و عام میدانستند و امام حسین علیه السلام محبوب همه بود، از امام حسین علیه السلام هیچ کس گله ای نداشت، یعنی کسی از امام حسین علیه السلام چیزی خواسته باشد که امام حسین علیه السلام دست رد به سینه اش زده باشد، امکان نداشت. کوفیان می آمدند پیش امیرالمومنین علیه السلام میگفتند که باران نیامده است، ما نگران هستیم، اميرالمؤمنين عليهالسلام به امام حسین علیه السلام حواله می داد، می گفت اگر باران می خواهید بروید سراغ حسین علیه السلام. دست امام حسین علیه السلام همیشه در رحمتها گرهگشا بود.
لذا حضرت سیدالشهدا علیه السلام در روز تاسوعا بود که دیدبان این دشت شیرزن کربلا که خود حضرت زینب علیها السلام هم جزء عجایب عالم خلقت است، حکایت و داستانی از اسرار ازلی و ابدی خود حضرت زینب علیها السلام است، او اولین کسی است که می آید به حضرت سید الشهدا علیه السلام اطلاع می دهد که من این نقل و انتقالات اردوی دشمن را حالت تهاجم میبینم، گویا دارند به خیمه ها نزدیک می شوند و می خواهند همین الان کار را تمام کنند، حضرت سید الشهدا علیه السلام، اباالفضل علیه السلام را که باز مدالی داد از این حالت ملکوتی حضرت ابالفضل علیه السلام پرده برداشت "ارکب بنفسی انت..." حسین به قربانت عباسم...
این كیست که امام حسین علیه السلام به قربانش می رود، حضرت ابالفضل علیه السلام رفتند و گزارش آوردند که بله اینها قصد حمله دارند می گویند یا بیعت کنید و یا جنگ. امام حسین علیه السلام فرمودند که شما امشب را برایمان مهلت بگیرید، که ما آنچه را که دوست داریم و عشقمان هست یک بار دیگر این عشق در وجود ما جلوه کند، کلاس باشد برای آیندگان، خدا میداند که من نماز را دوست دارم، کثرت استغفار را دوست دارم، تلاوت کتاب الله را دوست دارم، دعا را دوست دارم؛ یک شب به ما مهلت دهند که ما یک بار دیگر این کارها را انجام دهیم.
حضرت ابالفضل علیه السلام رفتند که عمرسعد اجازه نمیداد، یکی از همان رذلهایی که نسبت به امام حسین علیه السلام ارادتش کم بود توبیخ کرد و گفت این پسر پیغمبر است و همه او را میشناسند، اینها آل رسولاند اگر اسیران ترک از ما یک چنین تقاضایی کرده بودند ما دست رد به سینهشان نمیزدیم اینها در محاصره ما هستند نمیتوانند فرار کنند، یک شب هم به آن ها مهلت بدهیم. حضرت سید الشهدا علیه السلام قصد داشت از این فرصت استفاده کند كه شايد یک نفر از این ها را از این بدبختی و نکبت و منجلاب و از این جهنم بتواند بیرون بکشاند. امام حسین علیهالسلام با وضعیت خاصی قدم در میدان هدایت گذاشتند، ردای پیغمبر را بر دوششان انداختند، عمامه پیغمبر را بر سر مبارکشان گذاشتند و شمشیر پیغمبر را به دست گرفتند و آمدند در مقابل لشگر و به این شمشیر تکیه کردند، بعد فرمودند که آیا مرا میشناسید، با صدایی بلند گفتند، امام حسین علیه السلام بلندگوی عرش بود و همین الان اگر کسی گوش جانش باز باشد صداي امام حسین علیه السلام را میشنود و صدایش در عالم انعکاس دارد، حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرمود: من را می شناسید؟ گفتند: بله تو پسر پیغمبر هستی، پسر دختر پیامبر هستی. خودشان قبل از اینکه حضرت سید الشهدا علیه السلام معرفی کند خودش را گفتند بله. آن وقت حضرت شروع کردند و مراتب فضل پدر و مادرشان حضرت زهرا و جدهشان حضرت خدیجه و حضرت رسول الله را و آنچه را که با خودشان بود، گویا اینها برای لشگر مشخص بود فرمود آیا این شمشیر پیغمبر نیست که من به آن تکیه کردم گفتند چرا، آقا این ناقه پیامبر نیست که در زیر پای من است گفتند بله، حضرت فرمودند آیا این عمامه پیامبر نیست. گفتند چرا. فرمودند آیا پدر من علی علیه السلام اولین مومن نبود، گفتند: بله. فرمود آیا مادر من فاطمه نبود؟ گفتند:چرا. همه این ها را که سید الشهدا فرمودند، فقط یک سوال از لشگر پرسیدند. حالا که همه اینها را اقرار کردید، آیا شما میدانید که پیغمبر در مورد من و برادرم حسن علیه السلام فرمود این دو سید جوانهای اهل بهشتند، اگر قبول ندارید الان افرادی که از لبهای جدم رسول خدا شنیدهاند و زنده اند من حواله میدهم بروید از اینها بپرسید یکی جابربن عبدالله انصاری است، این ابوسعید خدري، این انس بن مالک، این زید بن ارقم این چهار نفر را نام بردند که اینها شنیدهاند و بروید از اینها بپرسید که آیا پیغمبر چیزی را فرمودند یا نه.
یک کسی داد زد گفت که ای حسین سخنانت را کم کن. یا با پسر عمویت بیعت کن و به جزء آن چیزی که از او میخواهی از او نخواهی دید یا اینکه ما مأموریم جنگ کنیم و سرها را از تن جدا کنیم. چرا کار بشر به اینجا می رسد. مورخی نقل کرده است که سی سال قبل از حادثه کربلا جمعیتی برای فتح مصر رفتند در مسیر که می رفتند چادر زدند و آنجا اتراق كردند. منزلگاه آنها هم اسمش "فسطاط" است. روی چادر کبوترها آمدند و لانه درست کردند، این ها وقتی می خواستند بروند به فرمانده قشون گفته شد که روی این چادر کبوترها آمدند و لانه کردهاند، نر و ماده آمده اند تخم گذاشته اند، گفت: نه دست به لانه نزنید و یک نفر را مأمور کرد شما همینجا بمانید تا این تخمگذاری کند و جوجهاش در بیاید و از این جا که رفت چادر را جمع کنید و بیاورید. یک جمعیتی که حتي رعایت حال حیوانات را به این کیفیت میکند جمعیتی که در زمان پیغمبر این قدر روحیه ایثارشان بالاست که در میدان رزم مختصر آبی که پیدا می شد، خودش تشنه بود ولی رفیقش را برخودش مقدم میگذاشت، چرا کار به اینجا رسید که امام حسین پسر پیغمبر، آینه آیه تطهیر، مصداق آیه مباهله، سفره گستر سوره هلأتي و جامع و خاتم همه گذشتگان را شهید میکنند.
خاتمیت یک موضوعی است وقتي امام حسين عليهالسلام حضرت زینب سلام الله علیها را تسلی دادند و ظرفیت زینب را به خودش بازگو کرد كه ای خواهرم تو اهل صبری و تو دریایی و تو کوهی به تعبیر من، جدم رسول الله با آن عظمتش از دست دادی، تو که به او معرفت داشتی ولی صبر کردی در داغ جدم، علی پدرم از من بهتر بود و پدر و مادرم را از دست دادی و صبر کردی، حسنم را از دست دادی، صبر کردی؛ تو چشمه صبری، تو دریای بردباری و استقامتی در مورد من هم صبر کن. می دانید حضرت زینب علیها السلام چه گفت: من آن ها را از دست دادم ولی تو همه آن ها هستی. "اليوم مات جدي" امروز من جدم را از دست دادم امروز من پدر و مادرم را از دست دادم. امام حسین علیه السلام همه بود، کل بود هرچه آنها داشتند متمرکز در سالار شهیدان است.
فتنه در امت اسلامی از درون امت میجوشد
در همین فتنههای داخل کشور که برای ما عبرتی بود و بحمدالله نواقص گذشتگان را مردم ایران به خوبی جبران کردند امیرالمومنین علیه السلام در دوره خودش با یهود و نصاری جنگ که نداشت با بیرون مرز که جنگ نداشت با کفار شرق و غرب که جنگ نداشت، سه گروه علیه امیرالمومنین فتنه کردند گروه "قاسطین" بودند که در راسش معاویه بود كه اینها دنبال قدرت بودند و انسانهای سیاسی بودند، اینها آدمهاي بد ذاتی بودند که اصلا نور در طایفه و ریشههایشان نبود و آنچه را در قرآن کریم آمده: "لیله القدر خیر من الف شهر" این "الف شهر" آن هزار شبی بود که آنها حکومت کردند، این شجره ملعونه بودند در مقابل اهلالبيت عليهم السلام شجره طيبه بودند. اینها نمیتوانستند که حکومت نور را پذیرا باشند و این ها می زدند تا قدرت را به دست گیرند ولی گروه دوم مشکلشان سختتر از مسئله معاویه بود، معاویه نیرنگ و فریب و پولش زیاد بود و اسلحه اش زیاد بود، اما معاویه در کنارش جانباز جنگ احد نبود، کنارش همسر پیغمبر نبود، معاویه کنارش خوش سابقهای مانند زبیر نبود، جنگ جمل یک کسی جلو افتاده و کسانی اطراف او بودند که بر همه قضیه مشتبه شده بود، این مگر میشود زبیری که در خانه امیرالمومنین علیه السلام تسلیم سقیفه نشده است آن هم در خانهای که به آتش کشیده است، و شمشیر به دست گرفته است و از حضرت زهرا علیها السلام دفاع می کند الان خودش مقابل علیعليهالسلام شمشیر به دست گرفته است.
با آن سوابق که زبیر داشت و در میان سرداران جنگی جزء خط شکنهای نامی بود و عادی نبود، هم غیرتی بود و هم وفا داشت هم مسیر طولانی را به همراه امیرالمومنین علیه السلام آمده بود، این بود و طلحه که جانباز احد بود و به جنگ علی علیه السلام آمدند و همینجوری هم نیامدند هزاران نفر کنار ناموس پیغمبر قرآن را حمایل کردند به سینه هایشان و دارند از ناموس پیغمبر دفاع می کنند. ببینید علی علیه السلام چه کشیده است. خدا به شما مردم خیر دهد که رو سفید کردید تاریخ را، شما معجزه علی علیه السلام را که ندیدید آنها معجزه دیده بودند از امیرالمومنین علیه السلام و میدانستند که خانه زاد کعبه است. میدانستند خانه زاد خداست و می دانستند از دوره بچگی مظهرالعجایب است، خط شکنیهای علی علیه السلام و نماز شبهای علی علیه السلام را دیده بودند. خودشان هم به دامنش چنگ زده بودند و حالا آمدند در مقابل امیرالمومین علیه السلام و افزون خواهی میکنند، میخواهند به بیتالمال مسلمین دست اندازی کنند.
حضرت علی علیه السلام با اینها جنگیده است ولی این مردم خوب در تمام فتنهها کنار علیاند. همراهی کردند و با شامیها جنگ کردهاند. با این بصرهایها طایفهای که ناموس پيغمبر را به عنوان پل خودشان قرار دادند و از بیت مقدسی استفاده کردند همراهان پیغمبر را مقابل علی قرار دادند از اینها دارند سوء استفاده میکنند، مردم کوفه گول نخوردند و کنار علی علیه السلام ایستادند و بصره را فتح کردند.
بعد هم جنگ با گروهی که اینها هم زاهدند خیلی زیر بار دنیا نرفته اند و تجملاتی ندارند، پیشانیهایشان پینه بسته است، اهل نماز شباند این "مارقین" خیلی قضیه سختی داشت امیرالمومنین علیه السلام نسبت به ابن ها که میرسد به خودش می بالد "انا حدقت عین الفتنه" این مقدس مآب ها یک سری تجملاتیاند و اشرافی اند و مردم هم میشناسند و تا یک حولی بیفتد مردم طرفدار آنها نیستند به جزء آنهایی که سفره چرب آن ها را می بینند و از آن می خورند کسی دلی از اینها ندارد کسی یک خورده استقامت کنند مردم خود به خود اینها از بین میروند اما یک عدهای کم ظرفیتاند آدم ها مقدسی هستند و دم از عرفان می زنند اما نه علی علیه السلام را قبول دارند و نه رقيباش را قبول دارند کار این ها خیلی سخت است و در این جریان باز مردم کوفه همراه امیرالمومنین بودند این هایی که این قدر علی علیه السلام را همراهی کردند در فتنه ها از عده فتنه برآمدند چطور شد که با بصیرت سراغ امام حسین علیه السلام فرستادند اما وقتی امام حسین علیه السلام آمد، اینها در حد یک کبوتر هم از حریم امام حسین علیه السلام حفاظت نکردند. بابا اگر می خواهید بکشید آدم رقیب را میکشد، بعد از کشتن اسبها را نعل کردن، روی استخوانهای سینه پسر حضرت علی علیه السلام راه رفتن.
بهترین امیران آنانی هستند که بر درگاه عالمان وارد میشوند
خودشان دعوت کردند، امام حسین علیه السلام نامهایشان را برشمرد و گفت مگر شما نامه ننوشته بودید، بروید آن خورجین را بیاورید تا نامهها را برایتان بخوانم، گفتند که ما به یاد نداریم، چرا کار بشر به اینجا میرسد، اینجا برای ما جای دقت و تأمل است؛ ما از خودمان خیالمان جمع است، چرا برخی از بزرگان ما تأكيد دارند كه حتما با یک عالم راه یافتهای در ارتباط باشيد، چرا بزرگانی مانند حضرت عبدالعظیم مقید بودند که امام زمانشان، عقایدشان را تصحیح کند تا با هر مدعیای کنار نروی با هر بارقهای گول نخوری، این خط نبوت خط علم است، خط فقاهت است خط بینش درست است، ائمه در زمان غیبت مشخص کردهاند چه کسانی راه یافته هستند، عالمانی مانند مرحوم شیرازی اعلی الله مقامه الشریف در مرجعیت و ریاستشان از خودشان نگران بودند، یک عالم صاحب باطنی را پیدا کرده بودند، هفتهای یک روز خودشان را به او میسپردند. یکی اینکه "كونوا مع الصادقين" شما پرچم ولایت را جدي بگيريد، از صادقین جلو نیفتید، از آن خطی که پیغمبر خودش ترسیم کرده و آن کسی که دین را آوده است، خط دینداری را خودش ترسیم کرده است. امروز اگر شما خودتان را در این جهتگیریها و در این جریانهايی که در مقابل هم قرار میگيرند واقعا شما کنار نایب امام زمان هستید و یا کنار پرچمی که کفار از آن حمایت میکنند؛ در این درگيريها ببینید سلطنتطلبها، بهاییها و خارجیها و آنهایی که به خون ما تشنه هستند و عدهای هم این طرف، آنهایی که شهید دادهاند، سرداران و صادقین؛ کونوا مع الصادقین. این بهترین بیمهای است که پیغمبر معرفی کرده است و مردم خیلی زود از یاد بردند.
"الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا" دعاهای امام سجاد علیه السلام، مکتب تربیتی است. "اذکروا الله ذکرا کثیرا" این دعاها بیماریهای ما و درمان ها را به ما نشان می دهد، یکی از مسایلی که باز امام سجاد علیه السلام دست بر رویش گذاشته است، می فرماید: هر کس با هدایت علم و عالم حرکت نمیکند و خیلی روی خودش حساب می کند، خودش را مقدس می داند، خداوند او را نصرت نمیکند. خذلان در مقابل نصرت است، اگر خدا کسی را یاری نکند، خدا میگوید: "كم من مستدرج بالإحسان وكم من مفتون بحسن القول فيه" خیلی ها خوشنام هستند ولی این خوشنامی خودش دام است، دورشان شلوغ است، مغرور نباشند و خدا استدراج میکند و این طوفانها میآیند و می رود، چه کنیم سالم بمانیم، انسان صالحی را پیدا کنیم، گاهی خودمان و برنامههایمان را بر آنها عرضه کنیم.
در روایات داریم "بعث العلما علی باب الامرا و نعم الامرا علی باب العلما" هر امیر و فرمانده و صاحب منصبی اگر با یک عالم سالم و صاحبدلی دلش را گره زده باشد، آدم خوبی است ولی اگر کسی دوست دارد علما در برابر او دامن بزنند، امير و صاحب منصب بدي است، دیر یا زود خدا او را خوار و خذلان میکند، مشکل مردم کوفه دوری از این کانونها بود و کسانی که خودشان راه رفته باشند و علم پیغمبر در وجود آنها باشد، از اینها دور بودند و مسئله دیگری که قرآن کریم به عنوان هشدار مطرح میکند، عاقبت بد دارند، کسانی است که گناه میکنند و زود توبه نمیکنند، جوانها گناه نکنید، از ما گذشت ولی شما اول راه هستید، گناه نکردن خیلی ساده تر است تا اینکه بخواهد گناهی کند و بعد استغفار کند، گناه نکنید اگر هم پیش آمد و شیطان فریبتان داد فورا توبه کنید، امام صادق می فرماید، نگذارید گناهی بدون اینکه توبه کنارش نوشته شده باشد، شما را ببرد، گناه که روی گناه نوشته شد، مزاج آدم تغییر پیدا میکند و مصداق این آیه میشود که خداوند متعال در قرآن میفرماید: "قل هل أنبئكم بالأخسرين أعمالا الذين ضل سعيهم في الحيوة الدنيا وهم يحسبون انهم يحسنون صنعا" بگو پیغمبرم! طبیب دلها و دلسوز مردم این تابلوهای خطر را نصب کن تا اینها در جهنم سقوط نکنند، بگو چه کسی وضعش از همه بدتر است، از همه بیشتر ورشکستهتر است، کسانی که تمام کارهایشان را در دنیا ضایع کردند، آنجا که میروی هیچ چیزی با خودش نبرده است و همه در این جا مانده است، زرق و برق و سروصدا و قیل و قال بوده است و باطن هیچ چیزی نبوده است، یک بتی از از خودش ساخت و حضرت عزراييل آمد این بت را شکست و لجنی از داخل بت بیرون کشید و برد "يضربون وجوههم وأدبارهم" اصلا قابل گرفتن هم نیست و می زنند و او را می برند؛ این چه وضعی است که برای خودت درست کردی. من گاهی در برخی از مجالس عرض کردم در قم حاج آقا محمد تقی زاهد بود که اهل باطن بود و اسرار را به ایشان گفتند، یک وقت خدمت ایشان رسیدیم، این کسی که مرا پیش ایشان برده بود اصلا تحویلش نگرفته بود، یک مقدار صحبت کرد من یک مقدار شوکه شدم و به ایشان گفتم که این آقا ما را آورده است و به این توفیق من را مفتخر کردند، سابقه نداشت که خدمت شما برسم. یک نگاهی به ایشان کرد و گفت: چه کسی تو را به این روز انداخته است، تو اینجور نبودی چه دید؟! آدم چه بوده و چه شده گاهی اوقات انسان یک تکه لجن در وجود خودش میاندازد.
امام سجاد علیه السلام جمله ای دارند در ارتباط با وضعیت مسخ جامعه کوفی میدانید که چه میگوید این ها که امام حسین را دعوت کردند و با حضرت مسلم نماز خواندند و بیعت کردند با نایب امام زمانشان همینها روز عاشورا آمده بودند و در کشتن امام حسین علیهالسلام مسابقه گذاشته بودند و آنهایی که از نزدیک نمیتوانستند نیزه بيندازند و شمشير بزنند، دامنشان را پر از سنگ میکردند و با سنگ میزدند.
جملهای که از حضرت سجاد نقل شده است این است: "کل یتقرب الی الله بدمه" یک موقع آدم کسی را میکشد و وجدانش هم ناراحت است، می گوید نکند کسی ببیند فردای قیامت جواب خدا را چه بدهم جواب بچههایش را چه بدهم یک وقتی یک کسی با افتخار این کار را می کند، حضرت رضا علیهالسلام فرمودند آن طور که گوسفند را سر میبرند، جد ما را سر بریدند.
وقتي از وليّ زاويه گرفتند خداوند دل آنها را گرفتار انحراف ميكند
حاضر نبودند از امام حسین حرف بشنوند، امام گفتند میدانید چرا نمیخواهید حرف من را بشنوید به خاطر این است كه "بطونكم ملئت من الحرام" حرام وجود شما را گرفته است و آن قدر به شما پول حرام دادهاند که مسخ شدهاند. آن وقت این آیه كريمه را که در آغاز عرایضم عرض کردم و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لا يبصرون بها و لهم اذان لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل آدم خودش را در جریانی قرار می دهد، آدم خوبی است ولی این جریان جهنمی است یک وقت من به یکی از بزرگان کشور گفتم که چرا فلانی آنجاست و فلانی اینجاست گفت که من حزب ندارم ولی وقتی با یک جریانی حرکت می کند این خودش نیست و آن جریان او را میبرد. خودش آدم درستی است ولی خودش تصمیم نمی گیرد و فکرش عوض می شود، رفیقش در او اثر می کند انسان از آن محیطی که برای او درست می کنند، رنگی می گیرد، باور پیدا می کند شیطان در ادراک انسان می تواند اثر کند، و لقد ذرانا لجهنم خداوند مي فرمايد ما گروهی را برای جهنم خلق کردهايم. خداوندي كه به او ميگوييم "يا من سبقت رحمته غضبه" آقای بهاءالدینی که درود خداوند بر او باد میفرماید که خداوند عالم را بهشت آفریده است و ما هستیم که جهنم را درست می کنیم. این تعبیر خدا یعنی این که ما یک سنت و قانونی داریم "انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا" اگر راه را عوضی گرفتید "فـلمـا زاغـلوا ازاغ الله قـلوبـهـم" با ولایت زاویه بگیرید ما کمکت میکنیم، میروی جایی که به جنگش بیایی دیروز دعوتش میکردی قربانش میرفتی و میگفتی که تا خون در رگ ماست هدیه به رهبر ماست، این حرفها را واقعا میزد اما وقتی زاویه گرفتی آرام آرام فاصله زیاد می شود، اين فرمول خداست و قانون خداست.
"فلما زاغوا" وقتی از وليّ زاویه گرفتند خداوند دل آنها را گرفتار انحراف میکند، خدایا پناه می بریم به تو و همه در خطریم و نمی دانیم فردای ما چه خواد شد و ما در امتحانات که در اخرالزمان نصیب ما می شود دین نگه داشتن خیلی سخت می شود و فتنهها خیلی ضعیفتر از فتنههایی میشود که وجود داشت و فتنههاي ديگر را متوقع باشيد، آقای بهجت به ما می گفتند دعاي غريق را زیاد بخوانید که دینتان محفوظ باشد یا الله یا رحمان یا رحیم و یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
"و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها" دل دارد ولی پذیرش دل ندارد، تفقه ندارد، فهم را خدا از او گرفته، رد پای خدا را پیدا می کند ولی اصلا حاضر نیست که پیگیری کند، اهل تدبر نیست، "لهم اذان لا يسمعون بها" گوش هم دارد ولی از یک کانال میگیرد و حاضر نیست از بصیرت حرفی را بشنود و یا اگر شنید تبعیت کند، چشم دارد ولی عبرت نمیگیرد، خیال میکند این داستان طلحه و زبیر و خیلیهای دیگر این ها همین جوریاند، نه ما استثنا نیستیم و اگر اندکی غفلت کنیم از آنچه داریم، ساقط می شویم. "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم"
دعای عهد را همیشه بخوانید و دامن امام زمان را بگیریم، التماس كنيم و بگوییم که آقاجان ما را تنها نگذار ما را رها نکن، ما بيكس هستيم، بیچارهایم در طوفانها گير كرديم. و نهایتا هركسي سكان كشتي امام حسين را بگيرد خداوند اين كشتي را نجات قرار داده است. علتي كه اين انقلاب شكست نمي خورد براي اين است كه اين انقلاب حسيني است. امام حسين عليهالسلام منجي است و كشتي نجات. براي همه اينگونه است. همه عرفا و علما و مجاهدين و رزمندگان ما زير خيمه امام حسينعليهالسلام مصون هستند. واي اگر از امام حسين فاصله گرفتي بايد بترسي.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : گفتاري از حجتالاسلام صديقي در تبيين ريشههاي انحراف؛هر كس با وليّ خدا زاويه گرفت بر اساس سنت الهي به جنگ او ميرود, ,